الهی...
آه پروردگار من، گاه می
خواهی آه بکشی، بلند آه بکشی، گاهی دلت می گیرد و دلتنگ می شوی و نمی دانی از چه،
ولی زیباست، گاهی کم میاوری، کم طاقت می شوی، چیستی تو، چیستم من،
نمی دانم، برای چه، اصلا چرا، واقعا چقدر انسان ها خود خواهند، انگار تمام دنیا
برای من است، انگار مرکز هستی هستم، می فهمم نیستم ولی انگار توجه نمی کنم و نمی
توانم قبول کنم، چقدر ضعیف هستیم در این زمینه.
منبع عکس: akaskhone.mihanblog.com/post/478
الهی کمکم کن، دستم را بگیر که در این تشویش کده جهان غرق نشوم و بفهمم زندگی را، الهی کمکم کن که خسته نشوم، الاها دست یاری به سویت دراز می کنم، کمکم کن که یک رنگ باشم، کمک کن، کمکم کن که واقع بین باشم گر چه واقعیت خلاف محور بودن من باشد، خدایا شکر، الاها کمکم کن، کمکم کن درک کنم، الهی کمکمان کن که باهم درست باشیم، الهی دیدم را وسیع کن و دلم را دریا تا نلرزم، نا نترسم، تا گم نشوم در خودم، سخت است ولی کمکمان کن تا بدی های دیگران را ببخشیم و خود را پاک کنیم چونان روز تولدمان...
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خوشنود باشی و ما رستگار
+ نوشته شده در یکشنبه سوم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 17:21 توسط ٍىوسف مهدوی نسب
|