چالش

به نام خالق مهربانی

هفته گذشته سر کلاس سمینار دکتر نوروزی ارائه ای داشتم را جع به نقش وبلاگ ها در آموزش . بعد از تموم شدن سخنرانیم دکتر نوروزی نقدی وارد  کردن و  گفتن که بچه ها نباید در دنیای الکترونیکی غرق شویم و هویت و عواطف خود را از یاد ببریم و...

د ر اینجا یاد اون شعر  زیبای خوان هشتم مهدی اخوان ثالث افتادم. 

یا دم آمد هان,

داشتم می رفتم آن شب نیز

سورت سرمای دی بیداد ها می کرد

و چه سرمایی ,چه سرمایی !

باد برف و سوز وحشتناک

لیک,  خوشبختانه آخر ,سرپناهی یافتم جایی

گر چه بیرون تیره بود و سرد , همچون ترس

قهوه خانه گرم و روشن , همچون شرم

همگنان را خون گرمی بود , مرد نقال آتشین پیغام

راستی کانون گرمی بود

مرد نقال آن صدایش گرم نایش گرم

آن سکوتش ساکت و گیرا

و دمش چونان حدیث آشنایش گرم  , راه می رفت و سخن می گفت......

د ر اینجا به نقش زنده نقال  و شور حال میان مردم حاضر  اشاره می شود .

اما در شعر ی دیگر(به نقل از معلم ادبیات پیش دانشگاهیم )  اخوان باز هم از در شبی سرد از کنار قهوه خانه می گذرد و وارد می شود و باز هم قهوه خانه گرم و روشن است اما.... مردنقال در گوشه ای ساکت و آرام نشسته و دلگیر است ...!

دیگر آن صدای گرمش شنیده نمی شود

چون دیگر ابزارهای جدیدی به نام رادیو و تلویزیون به بازار آمده و اهالی قهوه خانه به آن مشغولند .....!

در این شعر  سیطره فناوری را مشاهده می کنیم و سوال این است که  ما هدایتگر فناوری هستیم یا مطیع آن ؟